جمعيت مسلمانان مقيم کانادا

جمعيت مسلمانان مقيم کانادا

به وبلاگ من خوش آمدید

:: اسپرت اریو
:: اپشن اریو z300
:: کادو تولد

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان جمعيت مسلمانان مقيم کانادا و آدرس mosalmananekanada.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:








آرامش‌بخش نبودن تلاوت‌های امروزی

 

یکی از ملاک‌های تلاوت صحیح قرآن، آرامش‌بخش بودن آن است. هر گاه تلاوت قرآن، موجب آرامش و احساس خوش معنوی باشد، می‌تواند شنونده را مفید افتد.
این ملاک، در بعضی تلاوت‌ها که قاری با یک نفَس می‌خواند و رنگش را سرخ و کبود می‌کند، برای شنونده حاصل نمی‌شود؛ بلکه بر عکس، حالتی از هیجان، آشوب و اضطراب ایجاد می‌کند.
از آنجا که بیشتر شنوندگان قرائت، با قاری همخوانی و هم‌نوایی می‌کنند، وقتی قاری با یک نفس بلند و بدون مکث به تلاوت می‌پردازد، شنونده، نفس کم می‌آورد و حواسش از محتوای آسمانی آیات، به کم آوردن نفسش معطوف می‌شود.
همچنین تشویقی که برای اینگونه قاریان از مردم بلند می‌شود، نه تشویق تلاوت درست و گیرا و اثرگذار، بلکه تشویق نفَس بلند قاری است و به نحوی برای جبران فشاری است که قاری به خودش وارد کرده است.
اکنون سؤال اینجاست که آیا تلاوت قرآن توسط پیامبر با عظمت اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، که آورنده‌ی این کتاب نورانی هستند، به همین نحو بوده است؟
کدامیک از ائمه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) اینگونه تلاوت کرده‌اند؟
آیا صحابه، قرآن را اینگونه در محضر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) یا هر یک از ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) تلاوت می‌کرده‌اند؟
آیا این نحوه از تلاوت، بر معنویت و نورانیت شنونده می‌افزاید و او را با معجزه بودن کلام الله، بیشتر آشنا می‌سازد؟
اگر جواب این سؤالات منفی است، چرا باید قاریان قرآن، به جای تلاوتی نرم و روان و تأثیرگذار، با اصوات و الحان حزن‌انگیز و جان‌نواز، با نفَس‌های بلند و تلاوت‌های بنفش، خودنمایی و مجلس‌آرایی کنند؟!
معلوم نیست این سنت غلط در تلاوت قرآن، از چه زمانی بر جان قاریان چنگ انداخته ولی در ایران، به نظر می‌رسد به حدود پنجاه سال قبل برگردد؛ زمانی که پای قاریان حرفه‌ای مصری به ایران باز شد و آرام آرام، الگو و سرمشق قاریان ایرانی شدند.

حاج فردوسی

 



:: برچسب‌ها: قران کریم, رسم الخط, رسم الحاج,
نوشته شده توسط دانیال اصغری در چهار شنبه 22 فروردين 1397

نظرات شما درباره رسم الخط حاج فردوسی



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي، منهاج فردوسيان، قرآن، عرفان، اسلام ناب، تشيع خالص، سير و سلوك، سير الي الله، معرفت، معرفة الله، منهاجي، رسم الخط قرآن، القرآن العظيم، القرآن العزيز، القرآن المجيد، رسم الخط حاج فردوسي، رسم الاملاء,
نوشته شده توسط دانیال اصغری در یک شنبه 20 اسفند 1396

نظرات در مورد منهاج فردوسیان



:: برچسب‌ها: منهاج فردوسیان حاج فردوسی رهبر معنوی سیروسلوک، سیر و سلوک، عرفان، نرم افزار، اپلیکیشن منهاج فردوسیان، اپلیکیشن حاج فردوسی، استاد اخلاق، استاد عرفان، درس اخلاق، معارف ناب، کمال واقعی، سعادت ابدی,
نوشته شده توسط دانیال اصغری در یک شنبه 6 اسفند 1396

نرم‌افزار «رهبر معنوی»، نشر آثار تربیتی «حاج فردوسی» منتشر شد.

 

مژده‌ای به:

علاقه‌مندان به تکامل فردی؛

مشتاقان کمال واقعی؛

جویندگان سعادت ابدی؛

سالکان وادی سیر و سلوک؛

تشنگان معارف ناب اسلامی؛

خستگان صحراهای حیرت؛

پیکارکنندگان با نفس امّاره؛

لطمه‌خوردگان از وساوس شیطان؛

محرومان از استاد اخلاق و عرفان؛

نرم‌افزار «رهبر معنوی»، نشر آثار تربیتی «حاج فردوسی» منتشر شد.

 

لینک دانلود از سایت:

http://menhajapp.ir



:: برچسب‌ها: حاج فردوسی منهاج فردوسیان رهبر معنوی سیروسلوک، سیر و سلوک، عرفان، نرم افزار، اپلیکیشن منهاج فردوسیان، اپلیکیشن حاج فردوسی، استاد اخلاق، استاد عرفان، درس اخلاق، معارف ناب، کمال واقعی، سعادت ابدی,
نوشته شده توسط دانیال اصغری در پنج شنبه 12 بهمن 1396

حاج فردوسی رهبر معنوی مشتاقان کمال و سعادت

مدت‌هاست به دنبال اینم که راه درست را پیدا کنم تا با منهاج فردوسیان آشنا شدم، منهاج فردوسیان چراغ هدایت زمانه ماست.



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي، منهاج فردوسيان، قرآن، عرفان، اسلام ناب، تشيع خالص، سير و سلوك، سير الي الله، معرفت، معرفة الله، منهاجي، رسم الخط قرآن، القرآن العظيم، القرآن العزيز، القرآن المجيد، رسم الخط حاج فردوسي، رسم الاملاء,
نوشته شده توسط دانیال اصغری در شنبه 23 دی 1396

کیفیت زیارت از راه دور

سلام /
امام صادق (ع) در خصوص نحوه‌ی زیارت امام حسین(ع) از راه دور چنین می‌فرمایند: «به بالاى بام خانه‏ات برو. سپس به راست و چپ، توجّه کن و آن گاه، سرت را به سوى آسمان، بالا ببر و به سوى قبر حسین علیه السلام رو کن و بگو: «السَّلامُ عَلَیک یا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک و رَحمَهُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ؛ سلام بر تو، اى ابا عبد اللّه! سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد». برایت، یک زیارت نوشته مى‏شود و زیارت، [معادل‏] یک حج و عمره است».(کافی، کلینی، ج ۴، ص ۵۸۹)
۱ ـ آبا برای این نحوه زیارت نمودن، حتماً باید بالای بام منزل خودمان برویم؟ در صورتی که در مقطع کنونی، اکثر افراد، آپارتمان‌نشین هستند و رفتن به پشت بام، سیر مراحل اجازه از مدیر ساختمان و امثالهم را دارد؟
۲ ـ آیا می‌توان به جای پشت بام منزل خودمان، به پشت بام منزل کسی دیگر، با رضایت آن فرد رفت؟
۳ ـ آیا کفایت می‌کند به جای پشت بام رفتن، زیر آسمان باشیم و سلام دهیم؟
۴ ـ حال در آن موقعیت، از کجا بدانیم در این بالای بلندی، قبر امام کدام سمت می‌باشد که سلام بدهیم؟
۵ ـ آیا در داخل منزل نمی‌شود به این کیفیت سلام داد؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
اصل حدیث، چنین است که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «یا سَدیرُ، تَزورُ قَبرَ الحُسَینِ علیه السلام فی کُلِّ یَومٍ؟ قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ! لا، قالَ: فَما أجفاکُم! قالَ: فَتَزورونَهُ فی کُلِّ جُمعَهٍ؟ قُلتُ: لا. قالَ: فَتَزورونَهُ فی کُلِّ شَهرٍ؟ قُلتُ: لا. قالَ: فَتَزورونَهُ فی کُلِّ سَنَهٍ؟ قُلتُ: قَد یَکونُ ذلِکَ. قالَ: یا سَدیرُ، ما أجفاکُم لِلحُسَینِ علیه السلام! أما عَلِمتَ أنَّ للّهِ عَزَّ وجَلَّ ألفَی ألفِ مَلَکٍ شُعثٍ غُبرٍ یَبکونَ ویَزورونَ لا یَفتُرونَ، و ما عَلَیکَ یا سَدیرُ أن تَزورَ قَبرَ الحُسَینِ علیه السلام فی کُلِّ جُمعَهٍ خَمسَ مَرّاتٍ وفی کُلِّ یَومٍ مَرَّهً؟ قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ! إنَّ بَینَنا و بَینَهُ فَراسِخَ کَثیرَهً. فَقالَ لی: اصعَد فَوقَ سَطحِکَ، ثُمَّ تَلتَفِتُ یَمنَهً ویَسرَهً، ثُمَّ تَرفَعُ رَأسَکَ إلَى السَّماءِ، ثُمَّ انحو نَحوَ القَبرِ، و تَقولُ: السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ و رَحمَهُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، تُکتَبُ لَکَ زَورَهٌ، وَ الزَّورَهُ حُجَّهٌ و عُمرَهٌ. قالَ سَدیرٌ: فَرُبَّما فَعَلتُ فِی الشَّهرِ أکثَرَ مِن عِشرینَ مَرَّهً. (کافی، محدث کلینی، جلد ۴، صفحه‌ی ۵۸۹)
ترجمه: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «اى سَدیر! قبر حسین (علیه‌السلام) را در هر روز، زیارت مى‏کنى؟». گفتم: فدایت شوم، نه! فرمود: «چه قدر جفاکارید!». فرمود: «او را هفته‏اى یک بار، زیارت مى‏کنید؟». گفتم: نه. فرمود: «در هر ماه، چه طور؟». گفتم: نه.
فرمود: «در هر سال، چه؟». گفتم: گاه، چنین مى‏شود. فرمود: «اى سَدیر! چه قدر به حسین (علیه السلام) جفا مى‏کنید! آیا نمى‏دانى که خداى عزوجل، دو هزار هزار فرشته پریشان غبارآلود دارد که مى‏گِریند و زیارت مى‏کنند و خسته نمى‏شوند. چه مى‏شود اى سَدیر که قبر حسین (علیه السلام) را در هر هفته، پنج بار و در هر روز، یک بار، زیارت کنى؟». گفتم: فدایت شوم! میان ما و او فرسنگ‏ها راه است. امام (علیه السلام) به من فرمود: «به بالاى بام خانه‏ات برو. سپس به راست و چپ، توجّه کن و آن گاه، سرت را به سوى آسمان، بالا ببر و به سوى قبر حسین (علیه السلام) رو کن و بگو: «السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ و رَحمَهُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ؛ سلام بر تو، اى ابا عبدالله! سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد!». برایت، یک زیارت نوشته مى‏شود و زیارت، [معادل‏] یک حج و عمره است». [پس از آن،] گاه در یک ماه، بیش از بیست بار، آن را به انجام مى‏رساندم.
اما جواب سؤال‌های شما بر طبق این روایت شریف:
جواب ۱: گویا منظور حضرت، هر مکان مرتفعی است که زیر آسمان باشد. با این حساب، آپارتمان‌نشین‌ها اگر بخواهند به این دستور عمل کنند، باید به پشت بام مجتمع مسکونی بروند.
جواب ۲: اینطور به نظر می‌رسد که «خانه‌ی خود» موضوعیت نداشته باشد و از هر جای مرتفع که زیر آسمان باشد، بتوان این دستور را اجرا نمود. اگر این را بپذیریم، می‌توان از بام خانه‌ی دیگران ـ اگر رضایت داشته باشند ـ برای انجام این دستور عبادی، استفاده کرد.
جواب۳: اینطور به نظر می‌رسد که اگر در جای مرتفع و زیر آسمان باشد، کفایت کند و لازم نیست حتماً «پشتِ بام» منزل مسکونی باشد.
جواب ۴: می‌توانید از ابزار جدید مانند قطب‌نما استفاده کنید. ولی اگر ممکن نبود، به هر سمتی که احتمال بیشتر می‌دهید بایستید و رجاءاً (= به امید این که به سمت قبر شریف باشید،) سلام بدهید.
جواب ۵: از آنجا که داخل منازل، جای مرتفعی که زیر آسمان باشد، نیست، این دستور را نمی‌شود از داخل منزل انجام داد، مگر این که درخت بلند یا ستون بلندی در حیاط منزل باشد که بتوان از آن بالا رفت.

موفق باشید
حاج فردوسی

منبع : http://nashreslam.blogfa.com/post/6



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
نوشته شده توسط دانیال اصغری در پنج شنبه 16 آذر 1396

جمله کوتاه

از جمله نکاتی که از حاج فردوسی آموختم این است که انسان باید محبّت دنیا را از دل بیرون کرده و عشق به حیات جاودانه را در خود زنده کند.



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
نوشته شده توسط دانیال اصغری در پنج شنبه 16 آذر 1396

وصف بهشت

 

[۱۲۰] سند: ذَکرَ النَّبِی‌ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) الحُورَ العِینَ. فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یا رَسُولَ اللهِ أَ مَا لَنَا فَضْلٌ عَلَیهِنَّ؟
قَالَ: بَلَی بِصَلَاتِکنَّ وَ صِیامِکنَّ وَ عِبَادَتِکنَّ للهِ بِمَنْزِلَهِ الظَّاهِرَهِ عَلَی البَاطِنَهِ وَ حَدَّثَ أَنَّ الحُورَ العِینَ خَلَقَهُنَّ اللهُ فِی الجَنَّهِ مَعَ شَجَرِهَا وَ حَبَسَهُنَّ عَلَی أَزْوَاجِهِنَّ فِی الدُّنْیا. عَلَی کلِّ وَاحِدَهٍ مِنْهُنَّ سَبْعُونَ حُلَّهً یرَی بَیاضُ سُوقِهِنَّ مِنْ وَرَاءِ الحُلَلِ السَّبْعِینَ کمَا تُرَی الشَّرَابُ الأَحْمَرُ فِی الزَّجَاجَهِ البَیضَاءِ وَ کالسِّلْک الأَبْیضِ فِی الیاقُوتِ الحَمْرَاءِ. یجَامِعُهَا فِی قُوَّهِ مِائَهِ رَجُلٍ فِی شَهْوَهِ أَرْبَعِینَ سَنَهً وَ هُنَّ أَتْرَابٌ أَبْکارٌ عَذَارَی. کلَّمَا نَکحَتْ صَارَتْ عَذْرَاءَ.
«لَمْ یطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ» (۱) یقُولُ لَمْ یمَسَّهُنَّ إِنْسِی وَ لَا جِنِّی قَطُّ.
«فِیهِنَّ خَیراتٌ حِسانٌ» (۲) یعْنِی خَیرَاتُ الأَخْلَاقِ، حِسَانُ الوُجُوهِ.
«کأَنَّهُنَّ الیاقُوتُ وَ المَرْجانُ» (۳) یعْنِی صَفَاءَ الیاقُوتِ وَ بَیاضَ اللُّؤْلُؤِ.
قَالَ: وَ إِنَّ فِی الجَنَّهِ لَنَهَراً حَافَتَاهُ الجَوَارِی فَیوحِی إِلَیهِنَّ الرَّبُّ تَبَارَک وَ تَعَالَی: أَسْمِعْنَ عِبَادِی تَمْجِیدِی وَ تَسْبِیحِی وَ تَحْمِیدِی. فَیرْفَعْنَ أَصْوَاتَهُنَّ بِالحَانٍ وَ تَرْجِیعٍ لَمْ یسْمَعِ الخَلَائِقُ مِثْلَهَا قَطُّ. فَتَطْرَبُ أَهْلُ الجَنَّهِ وَ إِنَّهُ لَتُشْرِفُ عَلَی وَلِی اللهِ المَرْأَهُ لَیسَتْ مِنْ نِسَائِهِ مِنَ السَّجْفِ فَمَلَأَتْ قُصُورَهُ وَ مَنَازِلَهُ ضَوْءاً وَ نُوراً فَیظُنُّ وَلِی اللهِ أَنَّ رَبَّهُ أَشْرَفَ عَلَیهِ أَوْ مَلَک مِنْ مَلَائِکتِهِ. فَیرْفَعُ رَأْسَهُ فَإِذَا هُوَ بِزَوْجَهٍ قَدْ کادَتْ یذْهَبُ نُورُهَا نُورَ عَینَیهِ.
قَالَ: فَتُنَادِیهِ قَدْ آنَ لَنَا أَنْ تَکونَ لَنَا مِنْک دَوْلَهٌ. قَالَ: فَیقُولُ لَهَا: وَ مَنْ أَنْتِ؟ فَتَقُولُ: أَنَا مِمَّنْ ذَکرَ اللهُ فِی القُرْآنِ «لَهُمْ ما یشاؤُنَ فِیها وَ لَدَینا مَزِیدٌ» (۴) فَیجَامِعُهَا فِی قُوَّهِ مِائَهِ شَابٍّ وَ یعَانِقُهَا سَبْعِینَ سَنَهً مِنْ أَعْمَارِ الأَوَّلِینَ. وَ مَا یدْرِی أَ ینْظُرُ إِلَی وَجْهِهَا أَمْ إِلَی خَلْفِهَا أَمْ إِلَی سَاقِهَا فَمَا مِنْ شَی‏ءٍ ینْظُرُ إِلَیهِ مِنْهَا إِلَّا رَأَی وَجْهَهُ مِنْ ذَلِک المَکانِ مِنْ شِدَّهِ نُورِهَا وَ صَفَائِهَا.
ثُمَّ تُشْرِفُ عَلَیهَا أُخْرَی أَحْسَنُ وَجْهاً وَ أَطْیبُ رِیحاً مِنَ الأُولَی، فَتُنَادِیهِ فَتَقُولُ: قَدْ آنَ لَنَا أَنْ یکونَ لَنَا مِنْک دَوْلَهٌ. فَیقُولُ لَهَا: وَ مَنْ أَنْتِ؟ فَتَقُولُ: أَنَا مَنْ ذَکرَ اللهُ فِی القُرْآنِ «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَـهُم مِنْ قُرَّهِ أَعْینٍ جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُونَ» (۵)
قَالَ: وَ مَا مِنْ أَحَدٍ یدْخُلُ الجَنَّهَ إِلَّا کانَ لَهُ مِنَ الأَزْوَاجِ خَمْسُمِائَهِ حَوْرَاءَ مَعَ کلِّ حَوْرَاءَ سَبْعُونَ غُلَاماً وَ سَبْعُونَ جَارِیهً کأَنَّهُنَّ اللُّؤْلُؤُ المَنْثُورُ، کأَنَّهُنَّ اللُّؤْلُؤُ المَکنُونُ. وَ تَفْسِیرُ المَکنُونِ بِمَنْزِلَهِ اللُّؤْلُؤِ فِی الصَّدَفِ، لَمْ تَمَسَّهُ الأَیدِی وَ لَمْ تَرَهُ الأَعْینُ وَ أَمَّا المَنْثُورُ فَیعْنِی فِی الکثْرَهِ. وَ لَهُ سَبْعُ قُصُورٍ فِی کلِّ قَصْرٍ سَبْعُونَ بَیتاً، فِی کلِّ بَیتٍ سَبْعُونَ سَرِیراً، عَلَی کلِّ سَرِیرٍ سَبْعُونَ فِرَاشاً، عَلَیهَا زَوْجَهٌ مِنَ الحُورِ العِینِ، تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الأَنْهارُ؛ أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیرِ آسِنٍ صَافٍ لَیسَ بِالکدِرِ، وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یتَغَیرْ طَعْمُهُ لَمْ یخْرُجْ مِنْ ضُرُرِ المَوَاشِی، وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی لَمْ یخْرُجْ مِنْ بُطُونِ النَّحْلِ، وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّهٍ لِلشَّارِبِینَ لَمْ یعْصِرْهُ الرِّجَالُ بِأَقْدَامِهِمْ. فَإِذَا اشْتَهَوُا الطَّعَامَ جَاءَهُمْ طُیورٌ بِیضٌ یرْفَعْنَ أَجْنِحَتَهُنَّ فَیأْکلُونَ مِنْ أَی الالوَانِ اشْتَهَوْا جُلُوساً إِنْ شَاءُوا، أَوْ مُتَّکئِینَ. وَ إِنِ اشْتَهَوُا الفَاکهَهَ تَسَعَّبَتْ إِلَیهِمُ الأَغْصَانُ فَأَکلُوا مِنْ أَیهَا اشْتَهَوْا قَالَ: «وَ المَلائِکهُ یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ مِنْ کلِّ بابٍ. سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ» (۶)
فَبَینَا هُمْ کذَلِک إِذْ یسْمَعُونَ صَوْتاً مِنْ تَحْتِ العَرْشِ: یا أَهْلَ الجَنَّهِ کیفَ تَرَوْنَ مُنْقَلَبَکمْ؟ فَیقُولُونَ: خَیرُ المُنْقَلَبِ مُنْقَلَبُنَا وَ خَیرُ الثَّوَابِ ثَوَابُنَا. قَدْ سَمِعْنَا الصَّوْتَ وَ اشْتَهَینَا النَّظَرَ إِلَی أَنْوَارِ جَلَالِک وَ هُوَ أَعْظَمُ ثَوَابِنَا وَ قَدْ وَعَدْتَهُ وَ لَا تُخْلِفُ المِیعَادَ. فَیأْمُرُ اللهُ الحُجُبَ فَیقُومُ سَبْعُونَ الفَ حِجَابٍ فَیرْکبُونَ عَلَی النُّوقِ وَ البَرَاذِینِ وَ عَلَیهِمُ الحُلِی وَ الحُلَلُ فَیسِیرُونَ فِی ظِلِّ الشَّجَرِ حَتَّی ینْتَهُوا إِلَی دَارِ السَّلَامِ وَ هِی دَارُ اللهِ، دَارُ البَهَاءِ وَ النُّورِ وَ السُّرُورِ وَ الکرَامَهِ فَیسْمَعُونَ الصَّوْتَ فَیقُولُونَ: یا سَیدَنَا سَمِعْنَا لَذَاذَهَ مَنْطِقِک فَأَرِنَا نُورَ وَجْهِک فَیتَجَلَّی لَـهُم سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی حَتَّی ینْظُرُونَ إِلَی نُورِ وَجْهِهِ تَبَارَک وَ تَعَالَی، المَکنُونِ مِنْ عَینِ کلِّ نَاظِرٍ فَلَا یتَمَالَکونَ حَتَّی یخِرُّوا عَلَی وُجُوهِهِمْ سُجَّداً فَیقُولُونَ: سُبْحَانَک مَا عَبَدْنَاک حَقَّ عِبَادَتِک یا عَظِیمُ. فَیقُولُ: عِبَادِی ارْفَعُوا رُءُوسَکمْ لَیسَ هَذِهِ بِدَارِ عَمَلٍ إِنَّمَا هِی دَارُ کرَامَهٍ وَ مَسْأَلَهٍ وَ نَعِیمٍ. قَدْ ذَهَبَتْ عَنْکمُ اللُّغُوبُ وَ النَصَبُ. فَإِذَا رَفَعُوهَا رَفَعُوهَا وَ قَدْ أَشْرَقَتْ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورِ وَجْهِهِ سَبْعِینَ ضِعْفاً. ثُمَّ یقُولُ تَبَارَک وَ تَعَالَی: یا مَلَائِکتِی أَطْعِمُوهُمْ وَ اسْقُوهُمْ. فَیؤْتُونَ بِالوَانِ الأَطْعِمَهِ لَمْ یرَوْا مِثْلَهَا قَطُّ فِی طَعْمِ الشَّهْدِ وَ بَیاضِ الثَّلْجِ وَ لِینِ الزُّبْدِ. فَإِذَا أَکلُوهُ قَالَ بَعْضُهُنَّ لِبَعْضٍ: کانَ طَعَامُنَا الَّذِی خَلَّفْنَاهُ فِی الجَنَّهِ عِنْدَ هَذَا حُلُماً.
ثُمَّ یقُولُ الجَبَّارُ تَبَارَک وَ تَعَالَی: یا مَلَائِکتِی اسْقُوهُمْ. فَیؤْتُونَ بِأَشْرِبَهٍ فَیقْبِضُهَا وَلِی اللهِ، فَیشْرَبُ شَرْبَهً لَمْ یشْرَبْ مِثْلَهَا قَطُّ. ثُمَّ یقُولُ: یا مَلَائِکتِی طَیبُوهُمْ. فَتَأْتِیهِمْ رِیحٌ مِنْ تَحْتِ العَرْشِ بِمِسْک أَشَدَّ بَیاضاً مِنَ الثَّلْجِ تُغَیرُ وُجُوهَهُمْ وَ جِبَاهَهُمْ وَ جُنُوبَهُمْ تُسَمَّی المُثِیرَهَ فَیسْتَمْکنُونَ مِنَ النَّظَرِ إِلَی نُورِ وَجْهِهِ. فَیقُولُونَ: یا سَیدَنَا حَسْبُنَا لَذَاذَهُ مَنْطِقِک وَ النَّظَرُ إِلَی نُورِ وَجْهِک لَا نُرِیدُ بِهِ بَدَلًا وَ لَا نَبْتَغِی بِهِ حِوَلًا. فَیقُولُ الرَّبُّ تَبَارَک وَ تَعَالَی: إِنِّی أَعْلَمُ أَنَّکمْ إِلَی أَزْوَاجِکمْ مُشْتَاقُونَ وَ أَنَّ أَزْوَاجَکمْ إِلَیکمْ مُشْتَاقَاتٌ. فَیقُولُونَ: یا سَیدَنَا مَا أَعْلَمَک بِمَا فِی نُفُوسِ عِبَادِک؟! فَیقُولُ: کیفَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنَا خَلَقْتُکمْ وَ أَسْکنْتُ أَرْوَاحَکمْ فِی أَبْدَانِکمْ ثُمَّ رَدَدْتُهَا عَلَیکمْ بَعْدَ الوَفَاهِ، فَقُلْتُ: اسْکنِی فِی عِبَادِی خَیرَ مَسْکنٍ ارْجِعُوا إِلَی أَزْوَاجِکمْ. فَیقُولُونَ: یا سَیدَنَا اجْعَلْ لَنَا شَرْطاً. قَالَ: فَإِنَّ لَکمْ کلَّ جُمُعَهٍ زَوْرَهً مَا بَینَ الجُمُعَهِ إِلَی الجُمُعَهِ سَبْعَهُ آلَافِ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ.
فَینْصَرِفُونَ فَیعْطَی کلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ رُمَّانَهً خَضْرَاءَ فِی کلِّ رُمَّانَهٍ سَبْعُونَ حُلَّهً لَمْ یرَهَا النَّاظِرُونَ المَخْلُوقُونَ فَیسِیرُونَ فَیتَقَدَّمُهُمْ بَعْضُ الوِلْدَانِ حَتَّی یبَشِّرُوا أَزْوَاجَهُمْ وَ هُنَّ قِیامٌ عَلَی أَبْوَابِ الجِنَانِ. فَلَمَّا دَنَا مِنْهَا نَظَرَتْ إِلَی وَجْهِهِ فَأَنْکرَتْهُ مِنْ غَیرِ سُوءٍ فَقَالَتْ: حَبِیبِی لَقَدْ خَرَجْتَ مِنْ عِنْدِی وَ مَا أَنْتَ هَکذَا! فَیقُولُ: حَبِیبَتِی تَلُومِینَنِی أَنْ أَکونَ هَکذَا وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَی نُورِ وَجْهِ رَبِّی تَبَارَک وَ تَعَالَی فَأَشْرَقَ وَجْهِی مِنْ نُورِ وَجْهِهِ؟! ثُمَّ یعْرِضُ عَنْهَا فَینْظُرُ إِلَیهَا نَظْرَهً فَیقُولُ: حَبِیبَتِی لَقَدْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِک وَ مَا کنْتِ هَکذَا! فَتَقُولُ: حَبِیبِی تَلُومُنِی أَنْ أَکونَ هَکذَا وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَی وَجْهِ النَّاظِرِ إِلَی نُورِ وَجْهِ رَبِّی فَأَشْرَقَ وَجْهِی مِنْ وَجْهِ النَّاظِرِ إِلَی نُورِ وَجْهِ رَبِّی سَبْعِینَ ضِعْفاً؟! فَتُعَانِقُهُ مِنْ بَابِ الخَیمَهِ وَ الرَّبُّ تَبَارَک وَ تَعَالَی یضْحَک إِلَیهِمْ. فَینَادُونَ بِأَصَابِعِهِمْ «الحَمْدُ للهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکورٌ» (۷)
قَالَ: ثُمَّ إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَک وَ تَعَالَی یأْذَنُ لِلنَّبِیینَ فَیخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکهُ وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ فَینْظُرُ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّهِ فَیمُدُّونَ أَعْنَاقَهُمْ إِلَیهِ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا؟! إِنَّهُ لَکرِیمٌ عَلَی اللهِ. فَیقُولُ المَلَائِکهُ: هَذَا المَخْلُوقُ بِیدِهِ وَ المَنْفُوخُ فِیهِ مِنْ رَوْحِهِ وَ المُعَلَّمُ لِلْأَسْمَاءِ هَذَا آدَمُ، قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکهُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ. فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّهِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا؟! فَتَقُولُ المَلَائِکهُ: هَذَا الخَلِیلُ إِبْرَاهِیمُ قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکهُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ. فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّهِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا؟! فَیقُولُ: هَذَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ الَّذِی کلَّمَ اللهُ مُوسی‏ تَکلِیماً قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکهُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّهِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا الَّذِی قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ؟! فَتَقُولُ المَلَائِکهُ: هَذَا رُوحُ اللهِ وَ کلِمَتُهُ، هَذَا عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ فِی مِثْلِ جَمِیعِ مَوَاکبِ مَنْ کانَ قَبْلَهُ سَبْعِینَ ضِعْفاً حَوْلَهُ المَلَائِکهُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّهِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا الَّذِی قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ؟! فَتَقُولُ المَلَائِکهُ: هَذَا المُصْطَفَی بِالوَحْی، المُؤْتَمَنُ عَلَی الرِّسَالَهِ، سَیدُ وُلْدِ آدَمَ، هَذَا النَّبِی مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ وَ سَلَّمَ کثِیراً. قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکهُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّهِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا؟! فَیقُولُ المَلَائِکهُ: هَذَا أَخُو رَسُولِ اللهِ‌ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ.
ثُمَّ یؤْذَنُ لِلنَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ فَیوضَعُ لِلنَّبِیینَ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ وَ لِلصِّدِّیقِینَ سُرُرٌ مِنْ نُورٍ وَ لِلشُّهَدَاءِ کرَاسِی مِنْ نُورٍ. ثُمَّ یقُولُ الرَّبُّ تَبَارَک وَ تَعَالَی: مَرْحَباً بِوَفْدِی وَ زُوَّارِی وَ جِیرَانِی. یا مَلَائِکتِی أَطْعِمُوهُمْ فَطَالَ مَا أَکلَ النَّاسُ وَ جَاعُوا وَ طَالَ مَا رَوِی النَّاسُ وَ عَطِشُوا وَ طَالَ مَا نَامَ النَّاسُ وَ قَامُوا وَ طَالَ مَا أَمِنَ النَّاسُ وَ خَافُوا. فَیوضَعُ لَـهُم أَطْعِمَهٌ لَمْ یرَوْا مِثْلَهَا قَطُّ عَلَی طَعْمِ الشَّهْدِ وَ لِینِ الزُّبْدِ وَ بَیاضِ الثَّلْجِ.
ثُمَّ یقُولُ: یا مَلَائِکتِی فَکهُوهُمْ فَیفَکهُونَهُمْ بِالوَانٍ مِنَ الفَاکهَهِ لَمْ یرَوْا مِثْلَهَا قَطُّ وَ رُطَبٍ عَذْبٍ دَسِمٍ عَلَی بَیاضِ الثَّلْجِ وَ لِینِ الزُّبْدِ» (۸)
ترجمه: رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): درباره‌ی حور العین سخن می‌گفتند. ام سلمه عرض کرد:‌ پدر و مادرم به فدایتان باد ای رسول خدا، آیا ما [زنان مؤمنات] را بر آنان برتری است؟
فرمودند: آری، به واسطه‌ی نماز و روزه و عبادت‌هایتان برای خدا [آنقدر بر حورالعین برتری دارید] مانند [برتری] رویه‌ی لباس بر آستر [آن. سپس ادامه دادند:] همانا حور العین را خداوند در بهشت [همزمان] با [کاشتنِ] درخت[های] آن آفریده و برای [کامجویی] شوهرانشان [که] در دنیا [هستند] نگهشان داشته است. بر هر کدام از آن‌‌ها هفتاد حلّه است که سفیدی ساقشان از ورای هفتاد حلُه دیده می‌شود همچنان که نوشیدنی سرخ در شیشه‌ی سفید [بی رنگ] و نخ سفید در یاقوت سرخ [از بیرون آن،] دیده می‌شود. [مرد بهشتی] با قوّت صد مرد در یک دوره‌ی چهل ساله با او نزدیکی می‌کند در حالی که آن‌‌ها دوشیزگانی نارپستان و شوهر ندیده‌اند. [حور العین به نحوی آفریده شده است که] هر زمان همبستری کند، [دوباره] باکره می‌شود.
[آیه‌ی] «دست هیچ انس و جنّی پیش از ایشان به آن‌‌ها نرسیده است»‏
می‌گوید: هیچ انسان و جنی آن‌‌ها را هرگز لمس نکرده است.
[آیه‌ی] «در آنجا [زنانی‏] نکوخوی و نکورویند» یعنی خوش اخلاق و زیبا هستند.
[آیه‌ی] «گویی که آن‌‌ها یاقوت و مرجانند» یعنی صافی یاقوت و سفیدی لؤلؤ [دارند].
[همچنین] فرمودند: در بهشت، جویباری است که در دو سویش کنیزکانی هستند. پروردگار تبارک و تعالی به آن‌‌ها امر می‌نماید که به بندگانم تمجید و تسبیح و ستایش مرا بشنوانید. پس [آن کنیزکان] صدایشان را به نغمه‌ها و سرودهایی بلند می‌کنند که آفریدگان، مانند آن را هرگز نشنیده‌اند. پس [از شنیدن آن نغمه‌های دل انگیز،] اهل بهشت به وجد و طرب می‌آیند.
[از دیگر نعمت‌های بهشت،‌ این است که] زنی [بهشتی] که از زنان مؤمن نیست [یعنی مؤمن او را از زنان خود نمی‌داند] بر دوستِ خدا از نهان‌خانه [سَرَک می‌کشد و] اشراف می‌یابد. پس قصرها و منزل‌هایش را پر از روشنی و نور می‌سازد. دوست خدا گمان می‌کند [تجلی خاص] پروردگار متعال یا فرشته‌ای از فرشتگان [عالی‌مقام] بر او اشراف یافته است. چون سرش را بلند می‌کند، زنی [در نهایت جمال] می‌بیند که نزدیک است نورش چشمان [آن مؤمن بهشتی] را از بین ببرد.
[در این حال،‌ آن زن زیباروی بهشتی] او را ندا می‌دهد: [اکنون] برای ما فرصت آن پیش آمد که از تو بهره‌مند شویم؟! [مؤمن بهشتی با تعجب و شعف] می‌گوید:‌ تو کیستی؟ [زن زیبای بهشتی] می‌گوید: من همان [نعمتی]ام که خدا در قرآن ذکر کرده است: «هر چه بخواهند در آنجا دارند، و پیش ما فزونتر [هم‏] هست‏» [من، از آن فزونتر هستم].
پس در توانِ [جنسی] صد [مردِ] جوان [برومند، با او] نزدیکی می‌کند و او را هفتاد سال در بغل می‌گیرد. [در آن حال] نمی‌داند به صورتش نگاه کند یا به پشت سرش یا به ساق پایش [چون همه جایش دلفریب و دیدنی است]. به هیچ کجای او نظر نمی‌کند مگر اینکه از شدت نورانیت و صاف بودن، صورتش را در آن می‌بیند.
پس [بر مؤمن، زنی] زیبـاتر و خوشبـوتر از اولی،‌ اشراف می‌یابد و ندایش می‌دهد: [اکنون] برای ما فرصت آن پیش آمد که از تو بهره‌مند شویم. [مؤمن بهشتی با تعجب و شعف] می‌گوید:‌ تو کیستی؟ [زن زیبای بهشتی] می‌گوید: من همان [نعمتی]ام که خدا در قرآن ذکر کرده است: «هیچ کس نمی‏داند چه چیز از آنچه روشنی‏بخش دیدگان است به [پاداش‏] آنچه انجام می‏دادند برای آنان پنهان شده است‏» [من از آن نعمت‌های پنهان شده هستم]»

********************

۱ . سوره‌ی رحمان، آیه‌ی ۷۴.
۲ . سوره‌ی رحمان، آیه‌ی ۷۰.
۳ . سوره‌ی رحمان، آیه‌ی ۵۸.
۴ . سوره‌ی ق، آیه‌ی ۳۵.
۵ . سوره‌ی سجده، آیه‌ی ۱۷.
۶ . سوره‌ی رعد، آیات ۲۳ و ۲۴.
۷ . سوره‌ی فاطر، آیه‌ی ۳۴.
۸. اختصاص، شیخ مفید، صفحه‌ی ۳۵۰؛ بحار الانوار، جلد ۸، صفحه‌ی ۲۰۸؛ تفسیر طبری، جلد ۵، صفحه‌ی ۱۸۳؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد ۳، صفحه‌ی ۴۵۷.



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
نوشته شده توسط دانیال اصغری در 18 مهر 1396

ماجرای حضرت موسی و خضر (علیهماالسلام)
 

باسمه تعالی

با سلام و دعای خیر
در سایت متقین منسوب به فرزند حاج سید محمد حسین حسینی تهرانی (صاحب تألیفات عدیده از جمله معاد شناسی و …) تحلیلی از سید هاشم حداد نسبت به ملاقات حضرت خضر و حضرت موسی (ع) ارائه شده است که برخی دانشجویان از جنابعالی خواهش دارند با توجه به عظمت حضرت موسی آن پیامبر اولوالعزم الهی تحلیل خود را در خصوص تحلیل آقای حداد ارائه دهید. ضمن آنکه این مطلب با آب و تاب فراوانی در آن سایت نقل شده و ما جهت استحضار عین آن را تقدیم می‌داریم:
سید محمد محسن حسینی: روزی در محضر عارف کامل حضرت حاج سید هاشم حدّاد ـ رضوان الله علیه ـ بودم، سخن از ماجرای حضرت موسی و خضر علیهما السّلام به میان آمد و اینکه از آیه استفاده می‌شود: مقام و مرتبۀ حضرت خضر بالاتر از حضرت موسی بوده است، زیرا تقاضای تعلیم و رشد نموده است. مرحوم حدّاد ـ رضوان الله علیه ـ فرمودند:
خیر، مطلب این‌چنین نیست. حضرت موسی پیامبر اولواالعزم بود و صاحب کتاب و شریعت بود، و حضرت خضر در آن زمان در تحت شریعت و دین و آیین حضرت بوده است، حال چگونه می‌توان تصوّر نمود که مرتبه و منزلت حضرت خضر بالاتر از حضرت موسی بوده است؟ بلکه مطلب غیر از این است. حضرت موسی علیه السّلام از آنجا که صاحب شریعت و کتاب و قانون و تکلیف بود، حقیقت وجود و نفس و قلب او با واقعیت این مرتبه از اراده و مشیت الهی که نزول کتاب و شریعت و قانون است، متّحد گشته بود و امری جز این در نفس و قلب و ضمیر او اصلاً وجود و حضور نداشت. او اراده و مشیت پروردگار را صرفاً در تجلّی و ظهور او در عالم کثرت بر اساس رعایت تکالیف ظاهریه و احکام عامّه تماشا می‌کرد، و بر همین اساس هم در میان مردم به رتق و فتق امور می‌گذراند.
حضرت موسی علیه السّلام مقام مشیت و ارادۀ حقّ را یک‌سو می‌نگریست و ادراک او بر این بود که جریان نظام اجتماعی و تربیت و تدبیر فقط بر اساس معادلات ظاهری و متعارف که منطبق با شریعت اوست باید انتظام یابد، و هر پدیده و رخدادی خارج از این چهارچوب خلاف اراده و رضا و مشیت پروردگار است و باید از آن جلوگیری نمود، گرچه فاعل آن فرد صالح و مطیع اوامر پروردگار و حتّی از انبیا و اولیا باشد. و اگر حضرت موسی علیه السّلام در زمان امام صادق علیه السّلام بود و صحنۀ اطاعت امر آن حضرت توسّط هارون مکّی را مشاهده می‌کرد، قطعاً همان اعتراض و ایراد را به آن حضرت وارد می‌ساخت … مرحوم حدّاد ـ قدّس الله سرّه ـ می‌فرمودند: با روشن شدن این حقیقت و مسائلی که اتّفاق افتاد، حضرت موسی علیه السّلام دریافت مسألۀ تجلّی ذات خداوند بر نفوس بشری فقط و فقط در محدودۀ نفس و ضمیر و قلب او نیست، بلکه مطلب بسیار بالاتر از این حرف‌هاست، و جلوۀ حقّ در مظاهر مختلف نه در حدّ فهم و ادراک و احساس ما است، و چه بسا اسرار و رموزی است که ابداً فکر و قلب ما بدان راه ندارد و به کُنه آن نخواهد رسید. و البته این مسأله برای رشد و باز شدن افق جدید معرفتی و کشفی حضرت موسی علیه السّلام بوده است که بدین‌ وسیله حاصل شد و مقصود حضرت موسی علیه السّلام برآورده گردید.
این بود فرمایشات حضرت حدّاد ـ رضوان الله علیه ـ در قضیه موسی و خضر علیهما السّلام. (به نقل از کتاب اسرار ملکوت)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
اولاً: توجه داشته باشید که اثبات و انکار این قضیه، هیچ نقش مثبت تربیتی ندارد. لذا صرف وقت در آن، به نحوی تباه کردن عمر شریف است. پس بهتر است به جای بحث کردن بر روی اینگونه مسائل بی‌ثمر، جوانی و نشاط خود را مصروف در اصلاح دیدگاه‌ها و اعمال بر طبق واضحات و مسلّمات کتاب و سنت و عترت نمایید.
ثانیاً: آیات و روایات معتبر، از این که این اتفاق، قبل از بعثت حضرت کلیم الله (علیه‌السلام) به رسالت، بوده یا بعد از رسالت، ساکت است.
ثالثاً: با توجه به این که حضرت موسای کلیم (علیه‌السلام)، پیامبر اولوالعزم و صاحب شریعت است، اگر این اتفاقات را بعد از رسالت آن حضرت بدانیم، حضرت خضر (سلام الله علیه) که از امت ایشان محسوب می‌شده، کافر خواهد بود.
به عبارت دیگر، وقتی فردی از امت، به پیامبرش ـ که واسطه‌ی تشریعی بین او و خدای تعالی‌ست ـ بگوید: «هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ» (سوره‌ی کهف، آیه‌ی ۷۸) ترجمه: این،‌ جدایی‌ای بین من و توست، کافر می‌شود. در حالی که گزارشی از کافر شدنِ جناب خضر (سلام الله علیه) در دست نیست و بلکه بر عکس، آن جناب، از ذخیره‌های الهی برای یاری استاد حاضر (ارواحنافداه) در عصر ظهور خواهد بود.
با این حساب، این سخن مرحوم حداد که می‌گوید: «حضرت خضر در آن زمان در تحت شریعت و دین و آیین حضرت بوده است» نادرست خواهد بود.
و همچنین این که می‌گوید: «حضرت موسی علیه السّلام از آنجا که صاحب شریعت و کتاب و قانون و تکلیف بود …» نیز مخدوش است، زیرا گفتیم که از ظواهر امر، چنان بر می‌آید که این جریان، قبل از بعثت آن حضرت به رسالت است.
اما این تحلیل که: «حضرت موسی علیه السّلام مقام مشیت و ارادۀ حقّ را یک‌سو می‌نگریست و ادراک او بر این بود که جریان نظام اجتماعی و تربیت و تدبیر، فقط بر اساس معادلات ظاهری و متعارف باید انتظام یابد، و هر پدیده و رخدادی خارج از این چهارچوب خلاف اراده و رضا و مشیت پروردگار است و باید از آن جلوگیری نمود، گرچه فاعل آن فرد صالح و مطیع اوامر پروردگار و حتّی از انبیا و اولیا باشد … و البته این مسأله برای رشد و باز شدن افق جدید معرفتی و کشفی حضرت موسی علیه السّلام بوده است که بدین‌ وسیله حاصل شد و مقصود حضرت موسی علیه السّلام برآورده گردید»، خالی از وجه نیست. به عبارت ساده،‌ شاید بتوان برخورد آن حضرت با جناب خضر (سلام الله علیه) را مرحله‌ای از تربیت و آماده شدن برای عهده‌داری رسالت عظیم دانست.

موفق باشید
حاج فردوسی

 


:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
نوشته شده توسط دانیال اصغری در 18 مهر 1396

اشکال بر نقد مراجع تقلید!

 

سلام /
نقد بر مرجع تقلید دیگه نشنیده بودیم که شما انجام دادین. /

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
اولاً: مرجع تقلید،‌ معصوم نیست که عاری از خطا باشد و نتوان او را نقد کرد. پس نباید از نقد مراجع تقلید، تعجب کنید و آن را کاری عجیب و جدید بدانید.
ثانیاً: اگر در درس آقایان مراجع تقلید، حضور یابید، خواهید دید که هم آن عزیزان، از استادان خود، نقل و نقد می‌کنند و هم شاگردان، به صورت زنده و رو در رو، از استاد و مواضعش انتقاد و اشکال می‌کنند. نکته‌ی جالب،‌ این است که مراجع معظم تقلید، با سعه‌ی صدر و روی خوش، به اشکالات و انتقادات شاگردان خود، گوش داده و به آنها پاسخ می‌دهند.
ثالثاً: نباید برای منصبی که حدود مشخصی ندارد و برخی نالایقان، با صرف مبالغی وجوه نقد، توانسته‌اند جمعی ساده‌دل را بر گرد خویش، جمع آورده و ادعای مرجعیت نمایند، مصونیت از انتقاد، قائل شوید.
اگر این باب شود که از مراجع تقلید، نمی‌توان انتقاد کرد، فرصت‌طلبانی پیدا خواهند شد که با جمع‌آوری گروهی در اطراف خود، خویش را مرجع تقلید معرفی نموده و از معرض انتقاد سالم و سازنده، دور سازند؛ که در این صورت، کار عوام، سخت و سخت‌تر شده و حیرت و سرگردانی‌شان روز افزون خواهد بود.
رابعاً: ما در دین‌داری خود، با هیچ شخصی تعارف نداریم. مرجع تقلید، آبرویش را از دین خدا گرفته است نه این که دین خدا، آبرویش را از مرجع تقلید گرفته باشد. پس وقتی مرجع تقلید، به جای این که بلندگوی شرع انور باشد، قدم در راه ذوقیات و علایق و سلایق خود بگذارد و خواسته‌ی خود را به جای خواسته‌ی دین، بیان نماید، بر شاگردان اوست که او را تحذیر و عوام مردم را از تعسف او، با خبر نمایند.
خامساً: توصیه می‌کنم از شخصیت‌زدگی، بپرهیزید و همچنان که توصیه‌ی اولیای دین است، مردمان را با دین خدا بسنجید نه این که دین خدا را با مردمان بسنجید. ملاک ما، ثقلین است یعنی قرآن کریم و روایات معتبر از عترت طاهره (علیهم السلام)، پس آنچه مطابق با ثقلین بود را بپذیرید و آنچه مطابق نبود را رها کنید تا کمال یابید و به سعادت ابدی برسید. ان شاء الله

 

موفق باشید
حاج فردوسی



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
نوشته شده توسط دانیال اصغری در 18 مهر 1396

مطالب پیشین

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by mosalmananekanada